تاثیر متغیرهای کلان اقتصادی بر بازار بورس(بخش اول)
راهنمای مطالعه
بازار سرمایه و امنیت سرمایه گذاری
یکی از مهمترین بخشهای اقتصادی کشورها، بازار سرمایه است. بازار سرمایه ارتباط نزدیکی با ساختار اقتصادی کشور دارد. توسعه بازار سرمایه میتواند نقش مهمی در رشد درآمد ملی کشور و رفاه عمومی ایجاد کند. در ابتدا امنیت سرمایه گذاری برای ورود سرمایه گذاری به بورس مطرح است.
امنیت بازار تحت تاثیر عواملی از قبیل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و.. قرار دارد. در این قسمت تاثیر متغیرهای کلان اقتصادی را بر بازار بورس را بررسی می کنیم.
شاخص قیمت سهام
شاخص قیمت سهام یکی از مهم ترین ابزارها برای تجزیه و تحلیل و پیشبینی است. بنابراین شناخت عوامل موثر بر آن دارای اهمیت است. بر اساس مدل ویلیام شارپ، عوامل موثر بر شاخص قیمت سهام را میتوان در دو دسته کلی طبقه بندی کرد.
عوامل داخلی (عوامل خرد): در بر دارنده آن دسته از عوامل موثر بوده که در ارتباطات با عملیات شرکت و تصمیم های گرفته شده در شرکت است. عوامل بیرونی(عوامل کلان): در بردارنده آن دسته از عوامل موثر بوده که خارج از اختیارات مدیریت شرکت است. این عوامل را میتوان در قالب عوامل سیاسی و عوامل اقتصادی مورد بررسی قرار داد. عوامل اقتصادی را نیز میتوان در دو گروه متغیرهای حقیقی و متغیرهای پولی مورد بررسی قرار داد.
بررسی ارتباط بین شاخص کل و متغیرهای کلان
در این بررسی با در نظر گرفتن عوامل اقتصادی، برای بررسی ارتباط بین شاخص کل اوراق بهادار و متغیرهای اقتصاد کلان از دو نظریه کمک میگیریم. نظریه پورتفلیو(انتخاب سبد مجموعه دارایی کارا با در نظر گرفتن عوامل موثر بر آن). نظریه اساسی فیشر( نرخ بهره حقیقی از تفاضل نرخ بهره اسمی و نرخ تورم به دست میآید). پژوهش های کاربردی بسیاری در بازارهای توسعه یافته نشان میدهند که بازده سهام با تغییر در متغیرهای اقتصاد کلان نوسان میکند.
بنابراین انتظار میرود که شاخص کل سهام با متغیرهای اقتصاد کلان ارتباط قوی داشته باشد. دلیل این موضوع میتواند این باشد که ارزش واقعی سهام به ارزش حال سود و بازده سهام بستگی دارد. که این نیز طوری توزیع شده است که به نوبه خود جدای از عملکرد شرکت میباشد. به دلیل اینکه عامل تنزیل ارزش سهام در بیرون از شرکت تعیین میشوند. لذا این سود و ارزشها تحت تاثیر فعالیتهای حقیقی اقتصاد بوده است. در نتیجه باید ارتباطی بین عوامل بنیادین اقتصادی و قیمت سهام وجود داشته باشد.
شاخص بورس
شاخص بورس همچون دماسنج نشان دهنده وضعیت بازار سرمایه و وضعیت اقتصادی یک کشور است. کاهش شاخص در حالت کلی به معنای رکود اقتصادی و افزایش آن به معنای رونق اقتصادی است. به طور کلی امروزه در دنیا شاخص ها بسیار مورد توجه است.
زیرا با کمک شاخص ها میتوان بازدهی کل یا قسمتی از بازار را اندازه گرفت و با بازده پرتفوهای دیگر مقایسه کرد. همچنین قیمت سهام در بیشتر موارد بیانگر انتظارات بازار از وضعیت اقتصادی شرکت ها است. با بررسی روند حرکتی بازار بورس، بازده سرمایه گذاری این بازار با فرصت های دیگر سرمایه گذاری در بخش زمین،مسکن،طلا و ارز قابل قیاس می شود.
تورم و تاثیر آن بر بازار بورس
رابطه بین تورم و بازار سهام مورد توجه بسیاری از پژوهشگران است. جمع بندی و رسیدن به یک نتیجه واحد در این زمینه به یک معما تشبیه شده است. این ارتباط از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. دلیل این تفاوت ساختار اقتصادی متفاوت هر کشور است. برخی مطالعات این رابطه را مثبت و برخی دیگر این رابطه را منفی بیان می کنند.
در این بین تعداد اندکی از مطالعات هیچ رابطه ای را تشخیص نمی دهند. نظریه های اقتصادی متفاوتی در این زمینه وجود دارد. فیشر(۱۹۳۰) معتقد است بین بخش های حقیقی وپولی اقتصاد هیچرابطه ای وجود ندارد. او معتقد است نرخ حقیقی تخت تاثیر عواملی همچون کارایی سرمایه و ترجیحات زمانی پس اندازکنندگان تعیین میگردد.
که این نظریه مستقل از نرخ تورم مورد انتظار است. در نهایت این نظریه در بعضی از کشورها نقض شد. فاما(۱۹۸۱) تلاش کرد تا رابطه منفی بین نرخ تورم و بازده سهام را تفسیر کند. فرضیه او برای این تفسیر اثرات زنجیره ای بود.
تفسیر نتایج فیشر وفاما
در ادامه به تفسیر دو نظریه موجود می پردازیم. در ابتدا به تبیین نظریه فیشر می پردازیم. فرضیه فیشر بیان می کند که نرخ بهره حقیقی از تفاضل نرخ بهره اسمی و نرخ تورم حاصل می شود. فرضیه فیشر را می توان به هر دارایی مانند سهام عادی ،دارایی حقیقی و سایر اوراق ریسک دار تعمیم داد.
فیشر برای به دست آوردن بازدهی حقیقی سهام مانند رابطه قبل عمل کرد. بنابراین بازدهی حقیقی سهام از تفاضل بازدهی اسمی سهام و نرخ تورم حاصل می شود. منظور از بازدهی اسمی سهام، نرخ تغییر قیمت سهام است. با فرض ثبات سایر عوامل حقیقی اقتصاد، ارتباط بازده اسمی دارایی و تورم می تواند به صورت یک رابطه خطی از نرخ تورم بیان شود.
نظریه فیشر در دهه هفتاد در بعضی از کشورها نقض شد. فاما تلاش کرد تا رابطه بین تورم و بازده سهامرا تببین کند. توضیحات او بر خلاف منحنی اولیه فیلیپس بود. یعنی یک رابطه منفی بین تورم و فعالیت های اقتصادی وجود دارد. افزایش تورم دائمی باعث کاهش فعالیت های حقیقی اقتصاد می شود. در نتیجه با کاهش فعالیت های اقتصادی بازدهی سهام کاهش می یابد.
رکود تورمی
همبستگی منفی بین تورم و فعالیت های حقیقی پدیده تورم همراه با رکود نامیده می شود. از طرف دیگر رابطه بین فعالیت حقیقی و بازده سهام مثبت است. همبستگی منفی بین بازده حقیقی سهام و تورم به دلیل پیوند این دو ارتباط اثرات زنجیره ای نامیده می شود. به طور کلی اقتصاد بخش حقیقی به رابطه مثبت بین بازده سهام وفعالیت اقتصادی اشاره دارد. فاما معتقد بود این رابطه مثبت بین سهام و فعالیت اقتصادی با رابطه منفی بین تورم و فعالیت حقیقی ترکیب می شود.
در نهایت به رابطه منفی بین بازده سهام و تورم منتج می شود. فاما معتقد بود در معادله فیشر بعضی از متغیرهای کلان اقتصادی همچون نقدینگی ونرخ بهره در نظر گرفته نشده است. نظریه فیشر با ثبات عوامل اقتصادی تبیین شده است. اساس نظریه فاما در مطالعه روابط فعالیت حقیقی وتورم انتظارات عقلایی است که ترکیبی از نظریه تقاضای پول ونظریه مقداری فیشر است.